جیگر مامان و بابا

اولین دیدار مامان با تو

1391/6/25 20:01
1,191 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته گلم قلب

خوبی جیگرم؟ وای که چقدر دوست دارم الان سالم تو دلم دراز کشیده باشی و  مشکلی نداشته باشی مژه

میخوام از اولین سونوگرافی برات تعریف کنم، اون روز 6 هفته و 4 روز سن داشتی، رفته بودم دکتر برای یه هفته بعد سونوگرافی نوشته بود ولی شکم من خیلی درد میکرد خیلی نگران بودم علتشو نمیتونستم پیدا کنم هیچکس مثل من نبود و من نگران، بالاخره ظهر روز 4 شهریور به بابایی گفتم بیا بریم سونو بابایی هم خودشو رسوند به چندتا سونوگرافی نزدیک رفتیم ولی بسته بودن بالاخره رفتیم بیمارستان شمس تو ابرسان اونجا بعد 1 ساعت منتظر نشستن صدام کردن برم داخل، چه حسی داشت دیدنت تو صفحه سونو خیلی خیلی کوچیک بودی حدسم درست بود گوشه راست شکمم لم داده بودی دکتر بعدش ضربان قلبت رو بهم نشون داد انتظار نداشتم بشنوم اخه خیلی زود بود و تو کوچک بودی ولی قلبت تشکیل شده بود و میزد خیلی هم تند میزد برام بهترین آهنگی بود که تا حالا شنیده بودم ، می دیدم سالمی و درد شکمم تاثیری رو پهلوون من نذاشته خیلی ذوق کرده بودم، نمیتونستم خندمو پنهون کنم فکر میکردم الان دکتر میگه دیوونه شده.

اون روز خیلی خوشحال بودم دیگه مطمئن شده بودم که دیگه اونجایی جات هم بد نیست، راستش بخاطر دردهام خیلی میترسیدم خارج از رحمی باشی که خدا رو شکر نبودی . رفتیم خونه مامان جون، خاله فاطمه و مامان جون و زن دایی همه بودن اونا وقتی فهمیدن تپش قلب کوچیکتو هم شنیدم خیلی خوشحال شدن

الان مشغله ذهنی همه اینه که دختری یا پسر. مامانی حدس میزنه یه پسره ناز و باهوش و پهلوونی

زود بزرگ شو گلم بفهمیم دیگه، زیاد منتظرمون نذار مامانی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)